خودابرازگری را میتوان آزادی در بیان نیازها، احساسها (از جمله خشم) تمایلات طبیعی تعریف کرد. کسی میتواند به خودابرازگری بپردازد که به این باور رسیده باشید که نیازهایش به اندازهی نیازهای دیگران مهم هستند. ما بدون بازداریهای افراطی بایستی در انجام رفتارهی خودانگیخته آزاد باشیم. ما حقّ داریم به فعالیتها یا علایقی بپردازیم که ما را خوشحال میکند و فقط به دنبال جلب رضایت و خوشحالی اطرافیان نباشیم. ما حق داریم زمانی از وقت خود را به بازی و تفریح اختصاص دهیم و تمام زندگی خود را به کار و رقابت بیمارگونه نپردازیم.
اگر در محیط اولیهی زندگی، ما را به خودابرازگری رهنمون کردهاند، تشویق میشویم که تمایلات و علایق طبیعی خودمان را دنبال کنیم. نیازها و علاقهها نقش برجستهای در تصمیمگیریهایمان دارند. در چنین محیطی حق داریم هیجانهای خود مثل غم و خشم را ابراز کنیم به شرطی که به دیگران لطمه و صدمهی جدی نزنیم. گاهی میتوانیم بازیگوش، بشاش و خودانگیخته باشیم. در چنین فضایی به ما یاد دادهاند که بین کار و تفریح، تعادل برقرار کنید. معیارهای چنین محیطی، معقول است.
اما اگر در خانوادهای بزرگ شدهاید که جلوی خودابرازگری شما را گرفتهاند یا به خاطر ابراز نیازها، تمایلات یا احساسها، کاری کردهاند که شرمسار شوید، در حال حاضر مدام احساس گناه را تجربه میکنید. نیازها و احساسهای والدین همیشه بر نیازهای شما ارجحیت داشتهاند. در چنین جوّی، شما دچار بیارادگی و ناتوانی شدهاید. وقتی دست به بازیگوشی و شیطنت زدهاید، دیگران شما را شرمسار کردهاند. در چنین خانوادههایی، تفریح و لذت فدای پیشرفت خواهی شده است. والدینتان به هیچ عنوان از شما راضی نمیشدند، مگر این که همهی کارهایتان را عالی انجام میدادید و عیب و نقصی نداشتید.
دانیل که مردمدار بود در خانوادهای بزرگ شده بود که به نیاز خودابرازگری او اصلاً توجه نکرده بودند. پدر دانیل، انتقادگر و کنترلگر بود و مادرش نیز همیشه به افسردگی و بیماری مبتلا بود
درباره این سایت